نُت های زندگی یک رنگین کمان



فکر کنم یکی از دلایلی که نمیخوام اینجا از روزمرگی هام بنویسم اینه که همش غر میشه و اگر همینجور بنویسم بعد چندوقت وبلاگی پر از غر خواهم داشت 

شرایط خوبی ندارم و ذهنم از همیشه بدبین تر شده نسبت به هراتفاقی و صدالبته بی تفاوت تر

دیگه حتی دلم نمیخواد بنویسمشون یعنی گاها شاید دلم بخواد ولی دستم به نوشتنش نمیره

فکر کنم تنها چیزی که ارزش نوشتن داره حال خوبیه که کنار خانواده و همسرم دارم و حداقل مرورش حالمو خوب میکنه


شماره اش که میفته رو گوشیم نمیدونم چجور پله هارو دوتا یکی میکنم و همونطورکه ضربان قلبم مثل دور موتور ماشین رفته رو ۳۰۰۰ جواب میدم

سال اول که اینجوری بودم همه میگفتن خب سال اوله ذوق و شوق دارین این روزا تموم میشه

سال دوم و سومم همینو گفتن

وحالا ۴ ساله که کنارهمیم و امکان نداره دیدنش و افتادن اسمش رو صفحه گوشی بازم این احساس و برام تداعی نکنه

جدیدا احساس میکنم حتی بیشتر از قبل دوسش دارم

امیدوارم هرکسی تو این دنیا عشقی پر از لذت و کامیابی رو تجربه کنه

 

 

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

hik98 بانوی ایرانی|مجله اینترنتی بانوان ایرانی روستای اَشینه Ashineh بلاگی برای فایل ها مجله دوستان ایکس ال itinco وبلاگ همسفران شاد آباد بسم الله الرحمن الرحیم تخصصی ترین وبگاه خبری دنیای سینما و تلویزیون